Friday, January 2, 2009

دو کشف و دو بررسی کوتاه

و اما کشف اول اینکه درست مثل وقتی داری یه زبان دیگه یاد می گیری و کتاب و روزنامه و مطالب مختلف از جاهای مختلف به اون زبان گیر میاری و میخونی و بعد خیلی وقتها پیش میاد که یه کلمه رو که از یکی از این منابع یاد میگیری توی یه منبع دیگه می بینی و این باعث میشه غیر از اینکه کلی ذوق کنی اون کلمه در ذهنت بیشتر ثبت شه و تو بیشتر در یادگیری اون زبان پیشرفت کنی ؛ وقتی هم مثل من یهو وقت پیدا کنی که مطالعه گسترده داشته باشی یهو میبینی که مثلا کتابی که در مورد تاریخ می خونی یه مطالبی داره که با مطالبی که در مورد تاریخ زبانشناسی در کتاب دیگری که چندروز پیشش می خوندی ، هماهنگه یا اونو تکمیل میکنه و در این میون فیلم مستند تاریخی که دیدی دوره های بعد یا قبل اون تاریخی رو که می خونی پوشش میده یا از یه زاویه دیگه در اون مورد میگه و این خیلی برام جالب بوده. این لزوما در مورد کتابهایی با یک موضوع خاص صدق نمیکنه. چنانکه مثلا کتابی که می خوندم در مورد یادگیری زبان یک توضیحات اتفاقی و تاریخی می داد که با خوندنیهای دیگم جور در میامد و من رو مشعوف می کرد.

کشف دوم از خوندن کتاب "شاید بچه" به ذهنم خطور کرد . اینجا اول کتاب رو بررسی می کنم بعد در مورد کشفم میگم. این کتاب به سه بخش تقسیم شده که در هر بخش چندین نفر مختلف که نویسنده یا هنرمند یا آدم معمولی هستند در آن از تجربه و حس خود در مورد داشتن یا نداشتن بچه نوشته اند. اونها در مورد دلایل خودشون که می تونه هم حسی باشه و هم فرهنگی و هم استدلالی توضیح داده اند. بخش اول به اونهایی اختصاص یافته که به هیچ وجه حاضر نشدند تن به والد شدن بدهند . بخش دوم اونهایی هستند که برای بچه دار شدن دودل هستند و دسته سوم اونهایی که مطمئن هستند که می خواهند بچه داشته باشند.

تا الان که تقریبا بخش اول را تمام کرده ام به این نتیجه رسیده ام که تقریبا تمام این آدمهای بچه گریز، یا تجربه کودکی نامناسبی داشته اند و یا استدلالهایشان بسیار سطحی و حسی است و بیشتر از فرهنگ خودمحورانه غرب نشات می گیرد که همه چیزهای خوب را برای خودشان می خواهند و فقط به داشتن تفریح فکر می کنند. مثلا چندتایشان ادعا کرده بودند که اگر بچه داشتند نمی توانستند دنیا را بگردند یا کتابهایی که نوشته اند را نوشته باشند ، که این با توجه به واقعیتی که در بیرون وجود داره و نمونه های مخالف اون در میون آدمها توجیه قانع کننده ای به نظر نمیامد. البته یک دوتا یشان یک سوالی را در من ایجاد کردند که در آن مورد و اینکه چه فکر می کنم در وبلاگ مسافرم مفصل خواهم نوشت. بحثی که مطرح شده بود این بود که کسانی که بچه را برای پر کردن خلا درونی خود و برای اینکه از نظر فردی احساس کمال بهشون دست بده به دنیا میارند ؛در اشتباه هستند. یکجایی هم یکی از اونها که از حس ترحمی که دیگران بهش می کردند کلافه شده بود؛ تصمیم گرفته بود که هربار زن بارداری رو میبینه قبل از اینکه اون ترحمشو شروع کنه بهش بگه: "وای طفلکی ، وقتی بچه بودی برات خیلی عروسک می خریدند؟" که این خیلی برام عکس العمل مضحکی میاد با توجه به اینکه ما از نظر بیولوژیکی اگر نگیم از نظر حسی هم ، برای بچه دار شدن ساخته شده ایم. یعنی این امکان بهمون داده شده ، نه اینکه لزوما تنها هدف آفرینشمون این باشه.

اما کشف من این بود که فکر کردم مثلا اگر همچین کتابی در ایران چاپ می شد آیا خواننده های بیشماری پیدا نمی کرد؟ یعنی آیا خیلیها مثل من نیستند که بخواهند از تجربه دیگرانی که این راه را رفته اند استفاده کنند؟ لزوما هم چنین کتابی نباید توسط افراد خاص نوشته شده باشه با اینکه تاثیرشو شاید بیشتر کنه. بعد دیدم مشکلی که در ایران هست اینه که خیلی از کتابها سانسور خواهند شد و هرکس نمی تواند هر تجربه ای را بنویسد. اصلا به دلایل تاریخی که در کتاب کلمه ها و حجابها هم آمده شاید زنهای ایرانی هنوز حاضر نباشند از تجربه های خصوصی خودشون بنویسن. چنانکه من دلیل این ادعای خودم رو در ناشناس بودن خیلی از وبلاگ نویسهای زنی می دونم که تنها گاهی در مورد زندگی و تجربه شخصیشون می نویسند.

خلاصه اینکه اگریک جورایی این نوع کتابها چاپ و نویسنده وطنی پیدا می کردند شاید کمکی می بود به کتابخوان شدن اونهایی که مثلا حاضر نیستند در مورد تاریخ کتاب بخونند. یعنی در واقع یک موضوع به گروه کتابهای چاپ شده اضافه میشد و شانس اینکه افراد بیشتری با کتابخوانی درگیر بشوند بالاتر میرفت.

و اما ببررسی کتاب تاریخ ایران که در وبلاگ مسافر لینکش را آورده ام: چند صفحه ای بیشتر از آن شروع نکرده ام اما به نظرم می رسد که اسمهای تاریخی اینقدر زیادند که نتوانم همه را به خاطر بسپارم یا ربطشان را با هم بفهمم. نمی دانم آیا این از ضعف نویسنده است یا از گستردگی خود تاریخ. خوبیش این است که این کتاب را فقط برای ابتدای کار و دستگرمی می خوانم و بعدها با خواندن کتاب تاریخ ایران که در ایران دارم و دیدن مستندهای تاریخی یادگیریم را تکمیل خواهم کرد.

2 comments: