Wednesday, December 24, 2008

شأن انسان

دیشب درست قبل از اینکه نوبت مسواک زدن من بشه کتاب تاریخ ایران رو باز کردم. همونی که اشتباهی فکر کرده بودم که دی وی دیه.

صفحه اول قسمتی از سخنرانی پیکو دلا میراندولا ، فیلسوف ایتالیایی در مورد شأن انسان بود که در اون اتفاقاً به ایرانیها و فلسفه اونها از انسان اشاره کرده بود. تحت تاثیر قرار گرفتم. دوست دارم ترجمش رو اینجا بیارم.

"...اما وقتی شروع کردم به در نظرگرفتن دلایل این اعتقادات، همه اون توجیهات برای شکوه طبیعت آدمی، نتونستند من رو قانع کنند که انسان یک واسطه بین خدا و موجودات دیگر باشد که به خدایان نزدیک است و سرور همه دیگر موجودات است که با برندگی حسهایش و دقت نظر و هوش بینظیرش ، ترجمان طبیعت است و نقطه طبیعی بین زمان و ابدیت و همانطور که پارسیان گفته اند اتصال دوستانه با ترانه جهان، تنها کمی پایینتر از فرشته ها ، همانطور که داوود پیامبر گفته است.

قبول دارم که اینها دلایل فوق العاده ای هستند، اما به نظر نمی آید که حق مطلب را ادا کنند...

....اوانتس پارسی... می نویسد که انسان هیچ شکل ذاتی ندارد، اما همه اون چیزهایی که آدمیان به اونها شبیه هستند ، همه مظاهر بیرونی و اجنبی به طبیعت اویند: < انسان چندین وجه دارد ، هرکس با دیگری متفاوت و همیشه در حال تغییر است.> چرا من بر این موضوع تاکید دارم؟ با در نظر گرفتن اینکه ما همگی با یک شرط متولد می شویم و اون اینه که ما به هرچه که بخواهیم می توانیم تبدیل شویم، باید بدونیم که می بایست نهایت مراقبت رو در این مورد بکنیم تا مبادا در آینده در مذمت ما گفته شود که موقعیت اهدایی به واسطه تولد نصیبمان گشت اما با شکست در تحقق آن به حیوانات و وحوش بی احساسی تبدیل شدیم...

مهمتر از آن نمی بایست آزادی اختیاری را که خدا در اختیارمان قرارداده به مایه ضرر تبدیل کنیم ، چرا که آن در اصل برای استفاده بهینه ما به ما اهدا شده است. بگذارید بلندپروازیی مقدس روحمان را به تسخیر درآورد ؛ بیایید که به معمولی بودن قانع نشویم، بلکه به دنبال بلندترین قله ها بدویم و در این راه از تمامی قدرتمان بهره بگیریم.

این هم لینک متن اینگلیسیش.

1 comment: